۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

اولین رادیو!

با عرض سلام و عصر بخیر به همه ی شما شنوندگان عزیز. شمایی که وقت گرانبهایتان را برای این برنامه گذاشته اید. این اولین برنامه از سری برنامه های "رادیو میم" است و شما اولین کسانی هستید که در این عصر دوشنبه ی پاییزی، شنونده ی رادیو ما هستید.
در نوشته های پیشین اهداف این برنامه به طور کامل توضیح داده شد و قصد نداریم با تکرار آنها باعث خستگی شما شویم. پس هرچه زودتر روال عادی برنامه را پیش می گیریم و با این شعر حافظ "اولین" را آغاز می کنیم :

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود / این راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر / آری شود ولیک به خون جگر شود 

شاید بهتر باشد اندکی صبر داشته باشیم تا مشکل کنونی اینترنت هم حل شود و دوباره به روز هایی که شاید چندان خوش نبود، اما از حال بهتر بود، بازگردیم.
این نکته را هم بدانیم : بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی / مقبول طبع مردم صاحب نظر شود


خب؛ از آنجایی که پاییز آمده است و تنها ۱۱ روز از این آمدن می گذارد، توجه شما را به شنیدن آهنگ زیبای "پاییز" از گروه "بسامد" جلب می کنم.
روزه دوباره کوتاه میشه، نسیم سردی و خبر از پاییزی که هواش دلگیره...

برای شنیدن و دانلود آهنگ روی پاییز-بسامد کلیک کنید.

پاییز، چه عاشقونه...می خونه...

بله! با هم شنیدیم این آهنگ زیبا رو که کاری بود از آلبوم "رویش" ساخته شده توسط گروه بسامد و ترانه ی اون رو هم پدرام نادعلی گفته بود.

می پردازیم به ادامه ی برنامه. خوشبختانه در این برنامه خبری از آگاهی های بازرگانی نیست و شما مجبور نیستید دست به گیرانداتون بزنید و زحمات آواز کردن موج رو به خودتون بدید! فقط ی لطفی به ما بکنید و این برنامه رو به سایر دوستانتون هم معرفی کنید. البته اگر از برنامه خوشتون امد و راضی بودید!

و حالا می خواهیم شعری از «گروس عبدلملکیان» را برایتان بخوانم، هرچند صدایم خوب نیست، اما می خوانم و می خواهم پشت زیبایی ـ یا شاید تلخی ـ ِ شعر پنهان شوم، تا صدایم مزاحم نباشد...

دلتنگی در فنجان:

چگونه با تو از چمدان سخن بگویم؟!
در را که باز می کنم
دو فنجان کنار هم نشانده ای
و عطر چای
مرا می بَرَد
به دست های تو
به ساعت چهار
به آن فکر کوچک
که برخیزی و
دلتنگی ات را در فنجان گل سرخ دم کنی

در را باز می کنم
عطر ها مرده اند
بر میز کاغذی است که بر آن نوشته ای :
«چگونه با تو از چمدان سخن بگویم»

وقت تنگ است و زمانِ  زیادی برای باقیِ حرف ها نداریم، اما قبل از آغاز برنامه درخواستی از شما داشتم که به خاطر جو پیش آمده و داستان بافی و کمی خاله زَنَک بازیِ‌ همین مایی که هستیم و اینکه عادتمان شده است وصل کردنِ‌ نقاط به یکدیگر، از بیانِ  آن صرف نظر می کنم و فقط از شما می خواهم به مفهومِ خودکشی فکر کنیم به پیام هایی که می تواند داشته باشد فکر کنیم و پیشِ  خود چرایی و چگونه گی آن را بررسی کنیم. 
شاید کسی عاشقِ خود کشی باشد و بخواهد به دستِ  خود رفتن را تجربه کند و آن را نشانه ی رجحانِ خود نسبت به دیگران بداند و شخص دیگری هم باشد که خودکشی را نشانه ی ضعفِ  آدمی بداند و از آن بیزار باشد.
در پایانِ  این برنامه شما را به شنیدنِ  آهنگی دعوت می کنیم که قطعا از شنیدنِ  آن لذت می برید: «اشتباه» از گروه «رادیو تهران» .

واژه ی دلتنگی رو شنیدی حتما؟!
برای شنیدن و دانلود آهنگ روی اشتباه-رادیو تهران کلیک کنید.
تو...تو اشتباهِ  منی...راهی که نمی شه برگشت...

«اولین» هم گذشت و امیدواریم اشتباهاتمان کمتر شود، با کمکِ «شما» .

کوه ها با هم اند و تنهایند
هم چو ما، با همانِ  تنهایان
(احمد شاملو)

تا برنامه ای دیگر...روزهایتان دلخواه...

۲ نظر:

pact گفت...

کاملا خوب بود, به امیدِ روزی که بازدید کننده بیشتر بیشتر بشن...!

Unknown گفت...

مرسی، اگه چیزی به ذهنت رسید حتما بگو...
باید یکمی صبر کرد! وینک!