۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه

سه، بازی آغاز شد!

سلامی‌ گرم در این هوای خوبِ عصرِ جمعه! عصرِ جمعه‌ای که برای بیشتر افراد دلگیر است و هرچه می‌‌کنند، چاره‌ای نمی‌‌یابند.

و ما بسته‌ای تحتِ نامِ رادیو میم به شما معرفی‌ می‌کنیم، باشد که مقبول افتد...!
 

اول از همه خبری در رابطه با موسیقی: کمتر از یک ماه دیگر، یعنی‌ درست ۱۱/۱۱/۱۱ گروه ۱۲۷ جدید‌ترین آلبومِ خود را منتشر میکنند. و چیزی تا آن باقی‌ نمانده. ۱۲۷ پیش از این با اولین آلبومِ فارسیِ خود، خال پانک، مطرح شد و توانست افراد زیادی را متوجه خود کند. اگر تا کنون با این گروه آشنایی نداشته اید، شما را به شنیدنِ "خسرو خوبان" از این گروه دعوت می‌‌کنم...

برای شنیدن و دانلود آهنگ روی خسرو خوبان-۱۲۷ کلیک کنید.
ای خسرو خوبان نظری سو‌ی گدا کن، رحمی به منِ خسته دل‌ِ بی‌ سر و پا کن...

درست پس از پخش دومین برنامه ی رادیو میم، تیم ملی‌ توانست بحرین را شیش تایی‌ کند و ما این پیروزی را به همهٔ ایرانیان تبریک گفت و از کسانی‌ که "شخصیت" را دوباره به این تیم آوردند تشکر کرده و تقدیر ویژه‌ای از همهٔ مردمی که با حضورشان، انگیزه را به تیم بازگرداندند.

جدا از این رخداد خوب، اتفاقی‌ بد هم رخ داد. شخصی‌ در این خاک پیدا شد و هر آنچه خود را لایقش می‌‌دید، در گفت و گوی با پانا، به سینم ی ایران نسبت داد. کسی‌ که حتا ارزشِ نام بردن هم ندارد، سینمای ما را فاحشه خانه و کلیه ی زنانِ این سینما را فاحشه خواند. اما توضیح نداد، نقش خودش در این میان چیست...
او در مصاحبه با خبرگزاری دانش آموزان ایران، بیان کرد:

«هنرپیشه‌های زن ایران خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند و سینمای ایران باید هم برای ادامه فعالیت خود فاحشه بین‌المللی بیاورد. سینمای ایران فاحشه‌خانه است، مگر صبح تا شب عکس های هنرمندان چاپ نمی‌شود؟ وقتی زن‌های ما افتخارشان این است که عکس‌های خود را به صورت نیمه‌عریان در اینترنت بگذارند، یعنی خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند...سینمای ما ماهیتی غربی، صهیونیستی و اومانیستی دارد و باید اسلامی شود...»

شاید ندانید کسی‌ که خود را بزرگترین فیلم ساز مذهبی‌ِ جهان می‌‌دند، و در نگارشِ  "یوسف" اش مدعیِ الهامات درونیِ کلمات شد. به خاطره همین فیلم نامه متهم به دزدی و استفاده بدون اجازه از اثرِ دیگری شد و در دادگاه محکوم شد. حالا بگردیم دنبال آدمِ دروغ گو!
 در ادامه هم پنج بازیگر سینمای ایران در نامه ای به این سینماگرِ مبلغ دینی -لقبی که خودش به خودش بخشید- گفتند:

«از اینکه می‌بینیم آن همه پرداختن به زوایای نورانی زندگی پیامبران و سرمشق قرار دادن منش ایشان تاثیری در کلامتان نداشته، و در نهایت شهرتتان را از نفرت‌پراکنی و بی‌ادبی در برابر هم‌نوعانتان به دست آورده‌اید، بسیار متاسفیم... ای کاش لطف کنید سینمایی را که خجالت می‌کشیم بگوییم شما را یاد کجا می‌اندازد به حال خود رها کنید، شاید که رستگار شوید و آرامش و صلح و محبت به وجدان نگرانتان بازگردد»
این نامه به امضای ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، نگار جواهریان، هانیه توسلی و باران کوثری رسیده است.

از سینما گفتیم مشکلات این روزهای این هنرِ زیبا در ذهن آمد. شاید بد نباشد نامه کمال تبریزی و درخواست ِ این کارگردان فیلم هایی چون مارمولک، لیلی با من است، همیشه پای یک زن در میان است را با هم بخوانیم:

‎‫بالاخره فیلم «خیابان (های) آرام» پروانه نمایش گرفت و قراره بعد از «سعادت آباد» در گروه سینما آزادی اکران بشه. ولی ظاهرا قراره این فیلم هم مثل فیلم های دیگه به خاطر موضوعش مورد بی مهری رایج قرار بگیره! برای مثال، زمان صدور پروانه نمایش را طوری عقب انداختند که نوبت اکران درست مصادف بشه با ماه های م...حرم و صفر! و فقط هم به این امر بسنده نکردند و به تهیه کننده و پخش کننده اعلام کردند که اختصاصا برای این فیلم حق هیچگونه تبلیغی، نه در سطح شهر و نه در تلویزیون ندارید!!! و این تصمیم برای اولین بار در طول تاریخ سینمای ایران از طرف مسئولین کشور برای شرایط نمایش یک فیلم سینمایی گرفته شد! در واقع با زبان بی زبانی این نکته را اعلام کرده‌اند که ارشاد دوست ندارد مردم این فیلم را ببینند! و تا جایی که امکان دارد کاری کنند که فیلم «خیابان (های) آرام» کمترین بیننده را داشته باشد! و این از سیاست‌ها و روش‌های نوین حمایت از سینمای ایران است! ما حق هیچگونه تبلیغی برای نمایش این فیلم نداریم! مردم آهسته بیایند و فیلم را در کمترین تعداد ممکن ببینند و آهسته بروند! خدایا در این دوران پر افتخار به داد مظلومیت سینمای ایران برس!از آق ای رضوی، تهیه کننده محترم نیز گله دارم! تقریبا هیچ عکس‌العمل مناسبی در برابر بلایایی که بر سر فیلم نازل می شود ندارد! هیچ اعتراضی را در برابر این موضوع منعکس نکرده است! و حتی از من خواست که اصلاحات بیشتری را نسبت به آنچه که ارشاد اعلام کرده بود انجام دهم تا خدای نکرده پلیس نیروی انتظامی هم از ما رنجیده خاطر نشود! فعلا در ساخت فیلم باید مراقب رنجش خاطر همه بود! رنجش خاطر فیلمساز اهمیتی ندارد!‬

شاید دیگر نیازی به جست و جو برای دل گرفته گی در این عصر جمعه نباشد. با این اوضاع و اتفاقات برای عصر شنبه هم دلیل یافت شد...!!! والا!
این روزها همه دیدن فیلم «یه حبه قند»‌ را توصیه می کنند و ما هم با اینکه این فیلم را هنوز ندیدیم شما را به دیدن این فیلم تشویق می کنیم تا کور شود هر که این سینما رنجش می دهد!

شاید توجه کرده باشید که خیلی از ما نسبت به مسائل پیش آمده در پیرامونمان گلایه مندیم و زمین و زمان را مقصر می دانیم و از همه گله می کنیم...اما چرا فقط گله و شکایت...؟!
آهنگ «گِله» از فرید نیکفام که آهنگ و تنظیم کارهایش از معلم اش، کاوه یغمایی، است...
پیشنهاد می کنم این کار را از دست ندهید:

برای شنیدن و دانلود آهنگ روی گِله-فرید نیکفام کلیک کنید.
اونی که منو اینجا کشوند، از اون گله دارم...

شعری از مولوی را آماده کرده بودم تا همراه با چند شعرِ دیگر برایتان پخش کنیم، اما وقتی این شعر از سید مهدی موسوی رو خواندم ترجیح دادم تنها این شعر را پخش کنم و خوب به آن دقت کنیم و باقی شعر ها را در هفته های آینده در برنامه بگنجانیم...
این شما و این شعر:

‎[از خواب ها پرید، از گریه ی شدید
... 
اما کسی نبود... اما کسی ندید...]


از خواب می پرم، از گریه ی زیاد
از یک پرنده که خود را به باد داد


از خواب می پری از لمس دست هاش
و گریه می کنی زیر ِ پتو یواش


از خواب می پرم می ترسم از خودم
دیوانه بودم و دیوانه تر شدم


از خواب می پری سرشار خواهشی
سردرد داری و سیگار می کشی


از خواب می پرم از بغض و بالشم


که تیر خورده ام که تیر می کشم


از خواب می پری انگشت هاش در...
گنجشک پر... کلاغ پر... پر... پرنده پر...


از خواب می پرم خوابی که درهم است
آغوش تو کجاست؟! بدجور سردم است
از خواب می پری از داغی پتو


بالا می آوری... زل می زنی به او...
از خواب می پرم تنهاتر از زمین
با چند خاطره، با چند نقطه چین


از خواب می پری شب های ساکت ِ


مجبور ِ عاشقی! محکوم ِ رابطه!


از خواب می پرم از تو نفس، نفس...


قبل از تو هیچ وقت... بعد از تو هیچ کس...


از خواب می پری از عشق و اعتماد!


از قرص کم شده، از گریه ی زیاد
از خواب می پرم... رؤیای ناتمام!


از بوی وحشی ات لای ِ لباس هام


از خواب می پری با جیر جیر تخت
از گرمی تنش... سخت است... سخت... سخت...

[
از خواب ها پرید در تخت دیگری


از خواب می پرم... از خواب می پری...


چیزی ست در دلت، دردی ست در سرم


از خواب می پری... از خواب می پرم...]

سخت در این فضا و بعد از خواندنِ  این شعر برنامه را ادامه داد و راحت حرف زد...شاید بهتر باشد خداحافظی کنیم و به عصر جمعه ی همیشگی ادامه دهیم...

آن که می دانست، زبان بست
وان که می گفت، ندانست
(احمد شاملو)
تا روزی دیگر...

۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه

دو، دوست داشتنی!

با سلام به شما و این روز‌های نارنجیِ پاییزی...امیدوارم هرجا که هستید بهترین باشید و لحظه لحظه به دوست داشتن‌هایتان نزدیکتر شوید...

در هفتهٔ گذشته سرانجام اولین برنامهٔ رادیو میم پخش شد و بازخوردِ نسبتا خوبی‌ -برای اولین برنامه- داشت. اما انتظارِ ما بیش از ایناست! نظراتی هم به دست ما رسید و ما همچنان در انتظار نقد‌ها و نظر‌های شما هستیم، که این‌ها ما "را می‌سازد" .

و حالا "دومین" را آغاز می‌کنیم ( همیشه از عددِ ۲ خوشم می‌‌آمد، نمی‌‌دانم چرا! شاید مثلِ خیلی‌‌ها که بی‌ دلیل از ۷ خوششان می‌‌آید، هرچه هست، امیدوارم این "دو" هم دوست داشتنی شود)


اتفاقتِ دیگری هم در چند روزِ گذشته افتاد که سر منشأ بد و خوبِ آن یکی‌ بود! کمپانیِ اپل...

اما ابتدا شعری از كتاب ممنوع الانتشار صبح آفتابي تان به خير گرگ برفي، شمس لنگرودی

متاسفم سوسک عزیز من
او که سوی شما سمپاشی می‌کند
سرباز است
من یک شاعرم
و شما  
... به بخش تحت حفاظت ما آمدید
و متاسفم
که هیچ اختلاف‌نظر
در سوسک بودن‌تان نداریم.


در حالی‌ که همگان منتظرِ رو نمایی از آیفونِ ۵ بودند و عده‌ای با دیدنِ تیزری رویایی از آن، حسابی‌ به خود وعده داده بودند، سرانجام از آیفون ۴S پرده برداری شد. آن هم با دوربینِ ۸ مگا پیکسلی و کیفیتِ فیلم برداری HD با رزلشن ۱۰۸۰ ! و بسیاری برتریِ دیگر نسبت به نوعِ چهارم اش...!

نکتهٔ جالبی‌ که در این مراسم به چشم می‌‌آمد، عدم حضور "آقای سیب" در این رو نمایی بود. کسی‌ که عادت کرده بودیم در چند سالِ اخیر بیاید و محصولات جدیدِ اپل را برای ما معرفی‌ کند و هیچ تغیری نسبت به گذشته نکند، همیشه با تی‌ شرت آستین بلند مشکی‌ -که کمی‌ هم گشاد بود- و شوار جین و عینکِ گرد! هرچند با مرور کردنِ فیلم‌های چند سالِ اخیر میشد گذرِ ایام را در چهره‌اش دید.

نبودنش، بیش از اندازه به چشم آمد...اما چند ساعت بعد، این "نبودن" برای همیشه به ثبت رسید.

هنگامی که به گفته باراک اوباما «بسیاری از مردم از طریقِ دستگاهی که او آنرا به جهان معرفی‌ کرده بود، از مرگش با خبر شدند...»

اما عده‌ای هم معتقدند که استیو جابز برای همیشه در کنارِ ما، روی میز، توی جیب، توی دست و در همه حال با ما خواهد بود، و هرگاه به سیبی گاز زده بنگریم، بی‌ اختیار نامِ او در ذهن تداعی می‌‌شود...و نکته ی جالب، تأسف و احترامِ افرادی بود که هیچ گاه از محصولاتِ اپل استفاده نکردند و از رفتنِ مردی که با بازگشتِ دوباره اش در سالِ ۱۹۹۷، کمپانی را دگرگون سخت، افسوس خوردند و برای روحش، شادی آرزو کردند.

چند سال پیش در ایران، آلبومی منتشر شد با نامِ "مولوی" (شورِ رومی) و چند شب پیش در حین نوشتن مطلبی که به خاطر ندارم موضوعش چه بود، دوباره این آهنگ را شنیدم. نمی‌‌دانم چه طور شد وقتی‌ اولین برای بار اول آنرا شنیدم ساده از کنارِ آن گذشتم، و تا چند وقت به آن توجهی‌ نکردم -و حال هم نمی‌‌دانم چرا تا این اندازه در من اثر گذشت- اما توصیه می‌‌کنم حتما این کارِ زیبای شهرام نظری را گوش کنید، که شاید شما هم لذت ببرید...
وقتی‌ دوباره این را گوش می‌‌دادم (با صدای بلند و رقصان در اتاق، و یک بار هم در حالِ رانندگی‌ که خطر ناک بود اما جالب!) اشک‌ها در چشمانم گردِ هم آمدند و بغض هم خودش را رسند و فریاد زدم "شیدا شدم" و.... و حسرت خوردم و حسودی اما؛ "پیدا شدم" ...
شعری زیبا از مولوی را دارد که نمی‌‌شود از آن لذت نبرد... (البته نظرِ تمامی‌ِ کسانی‌ که از این کار خوششان نیاید محترم است)
شاید آنطور که باید، کار را معرفی‌ نکردم، اما خود گوش دهید و نظر دهید...

برای شنیدن و دانلود آهنگ روی پیدا شدم-شهرام ناظری کلیک کنید.

من او بُدم، من او شدم، در عشق او چون او شدم

شاید کسی انتظار قرار دادن آهنگ سنتی در این برنامه را نداشت.، اما هدف ما ارائه ی موسیقی زیبا به مخاطب است و سعی ما این است که از سبک های گوناگون در برنامه قرار دهیم و به سبکی خاص معطوف نشویم.

ما حالا می‌‌خواهیم آهنگی از هادی پاکزاد برایتان پخش کنیم، هادی پاکزاد متولدِ مشهد است و از اولین خواننده های سبک راک و آلترناتیو در ایران می باشد. قبل از این که با موسیقی درگیر شود به اشعار کلاسیک و نوشته های فلسفی علاقه داشت. تا کنون ۵ آلبوم از او منتشر شده که تمامی آنها به طور غیر رسمی‌ و اینترنتی بود است.

آهنگی که در نظر داریم برایتان پخش کنیم، کاری است با نامِ پستچی، از آلبومِ For Four (برای چهار) که پیشنهاد می‌‌کنم با دقت گوش کنید، اما قبل از آن شما را به خواندنِ شعری زیبا از محمد علی‌ سپانلو دعوت می‌‌کنم، شعری که در سالِ ۸۸ در کتابِ "قایق سوار‌ی در تهران" منتشر شد.

"گردش"

تنها فضا نورد و باران
از آسمان به خاک
باز نمی‌‌گردد
انسان، همیشه، در سفر بزگشتنی ‌ست
دو خاکستری
آبی ناب دریا
کاران حقیقت
کمربند رویا...
جهان با کلاه ستاره نشانش
و داستانی از بد
در جیب‌هایی‌ پر از بذرِ انسان
و پاهایی از برف
در کفش عطسه
خبر می‌‌دهد: جوهر آسمان ز عشق است
زمین، واقعیت.
پس از گردشی دور بدن جا که آغاز کردیم
-رسم است-
تا باز گردیم.

و در ادامه ی برنامه همانطور که وعده داده بودیم "پستچی" را برایتان پخش می‌‌کنیم، ترانه از هادی پاکزاد، تنظیم از مسعود فیاض زاده.

برای شنیدن و دانلود آهنگ روی پستچی-هادی پاکزاد کلیک کنید.

انتظار من فقط، رسوندنت بود، مالِ من نبودی، پس رسوندمت زود...
در برنامه‌های آینده قطعا از هادی پاکزاد، بیشتر میشنوید.

اما قبل از خداحافطی نیاز است یک عذرخواهی بابت این تاخیر بکنیم. تاخیری که علتش تنها مشکلات فنی و مشکل دسترسی اینترنت بود. چون برنامه در موعد مقرر آماده ی پخش بود. باز هم پوزش!
اتفاقات دیگری هم در هفته ی گذشته ی رخ داد که هفتاد و چهار بار ناراحت شدیم و اما همین چند ساعت پیش خبری شنیدم که باید در آینده نود بار افسوس بخوریم...اما به اضافه ی اینها سعی کنیم استقامت را هم یاد بگیریم.

غیاب ات ، حضور قاطع اعجاز است ! (آیدا شاملو)
تا برنامه ای دیگر، اگر شد، روزگار خوش...

۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

اولین رادیو!

با عرض سلام و عصر بخیر به همه ی شما شنوندگان عزیز. شمایی که وقت گرانبهایتان را برای این برنامه گذاشته اید. این اولین برنامه از سری برنامه های "رادیو میم" است و شما اولین کسانی هستید که در این عصر دوشنبه ی پاییزی، شنونده ی رادیو ما هستید.
در نوشته های پیشین اهداف این برنامه به طور کامل توضیح داده شد و قصد نداریم با تکرار آنها باعث خستگی شما شویم. پس هرچه زودتر روال عادی برنامه را پیش می گیریم و با این شعر حافظ "اولین" را آغاز می کنیم :

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود / این راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر / آری شود ولیک به خون جگر شود 

شاید بهتر باشد اندکی صبر داشته باشیم تا مشکل کنونی اینترنت هم حل شود و دوباره به روز هایی که شاید چندان خوش نبود، اما از حال بهتر بود، بازگردیم.
این نکته را هم بدانیم : بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی / مقبول طبع مردم صاحب نظر شود


خب؛ از آنجایی که پاییز آمده است و تنها ۱۱ روز از این آمدن می گذارد، توجه شما را به شنیدن آهنگ زیبای "پاییز" از گروه "بسامد" جلب می کنم.
روزه دوباره کوتاه میشه، نسیم سردی و خبر از پاییزی که هواش دلگیره...

برای شنیدن و دانلود آهنگ روی پاییز-بسامد کلیک کنید.

پاییز، چه عاشقونه...می خونه...

بله! با هم شنیدیم این آهنگ زیبا رو که کاری بود از آلبوم "رویش" ساخته شده توسط گروه بسامد و ترانه ی اون رو هم پدرام نادعلی گفته بود.

می پردازیم به ادامه ی برنامه. خوشبختانه در این برنامه خبری از آگاهی های بازرگانی نیست و شما مجبور نیستید دست به گیرانداتون بزنید و زحمات آواز کردن موج رو به خودتون بدید! فقط ی لطفی به ما بکنید و این برنامه رو به سایر دوستانتون هم معرفی کنید. البته اگر از برنامه خوشتون امد و راضی بودید!

و حالا می خواهیم شعری از «گروس عبدلملکیان» را برایتان بخوانم، هرچند صدایم خوب نیست، اما می خوانم و می خواهم پشت زیبایی ـ یا شاید تلخی ـ ِ شعر پنهان شوم، تا صدایم مزاحم نباشد...

دلتنگی در فنجان:

چگونه با تو از چمدان سخن بگویم؟!
در را که باز می کنم
دو فنجان کنار هم نشانده ای
و عطر چای
مرا می بَرَد
به دست های تو
به ساعت چهار
به آن فکر کوچک
که برخیزی و
دلتنگی ات را در فنجان گل سرخ دم کنی

در را باز می کنم
عطر ها مرده اند
بر میز کاغذی است که بر آن نوشته ای :
«چگونه با تو از چمدان سخن بگویم»

وقت تنگ است و زمانِ  زیادی برای باقیِ حرف ها نداریم، اما قبل از آغاز برنامه درخواستی از شما داشتم که به خاطر جو پیش آمده و داستان بافی و کمی خاله زَنَک بازیِ‌ همین مایی که هستیم و اینکه عادتمان شده است وصل کردنِ‌ نقاط به یکدیگر، از بیانِ  آن صرف نظر می کنم و فقط از شما می خواهم به مفهومِ خودکشی فکر کنیم به پیام هایی که می تواند داشته باشد فکر کنیم و پیشِ  خود چرایی و چگونه گی آن را بررسی کنیم. 
شاید کسی عاشقِ خود کشی باشد و بخواهد به دستِ  خود رفتن را تجربه کند و آن را نشانه ی رجحانِ خود نسبت به دیگران بداند و شخص دیگری هم باشد که خودکشی را نشانه ی ضعفِ  آدمی بداند و از آن بیزار باشد.
در پایانِ  این برنامه شما را به شنیدنِ  آهنگی دعوت می کنیم که قطعا از شنیدنِ  آن لذت می برید: «اشتباه» از گروه «رادیو تهران» .

واژه ی دلتنگی رو شنیدی حتما؟!
برای شنیدن و دانلود آهنگ روی اشتباه-رادیو تهران کلیک کنید.
تو...تو اشتباهِ  منی...راهی که نمی شه برگشت...

«اولین» هم گذشت و امیدواریم اشتباهاتمان کمتر شود، با کمکِ «شما» .

کوه ها با هم اند و تنهایند
هم چو ما، با همانِ  تنهایان
(احمد شاملو)

تا برنامه ای دیگر...روزهایتان دلخواه...

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

لحظاتی قبل از شروع

با سلام به شما دوستان خوب!
شمارش معکوس برای آغاز اولین برنامه ی رادیو میم آغاز شد!
بعد از ظهر دو شنبه، ۱۱ مهر هزار سیصد و نود، می توانید اولین برنامه ما را از طریق این وبلاگ و همچنین صفحه ی فیس بوک برنامه بخوانید و بشنوید. 
زمان زیادی باقی نمانده و ما در حالِ  ضبط  اولین هستیم. امیدواریم ایراد هایی که قطعا داریم را به ما گوشزد کنید تا با راهنمایی های شما عزیزان رو به جلو حرکت کنیم.
پس آماده باشید که رادیــــــــــــو میــــــــــــم می آید...!

۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

رادیو میم می آید

رادیو میم می خواهد در هر برنامه محصولات فرهنگی متناسب با روز را ارائه کند. سازندگان این برنامه نگاه ویژه ای به موسیقی دارند و قرار است در هر برنامه قطعه موسیقی ای از خوانندگانی که توسط عامه مردم کمتر شناخته شده اند، قرار داده شود. )هرچند گاهی هم از قطعات کاملا شناخته شده در برنامه استفاده می شود( و علاوه بر آن معرفی نسبی ای هم از خواننده یا گروه مورد نظر داده شود.
به غیر از موسیقی، شعر دیگر دغدغه "رادیو میم" می باشد، شعرهای زیبای سنتی و معاصر و به ویژه شعر های شاعران این روز ها یا گذشته )که چندان نامی از آنها در ذهن به خاطر نداریم( را حتما در کنداکتور این برنامه جای می دهیم.
داستان و معرفی کتاب از دیگر بخش های این برنامه است که سعی می شود در هر چند برنامه، نگاهی به آن داشته باشیم.
هم چنین در صورت امکان مسائل اجتماعی و روز هم در این برنامه با نگاهی دیگر بررسی خواهد شد.
تلاش ما این است که برنامه کوتاه و مفید باشد تا مخاطب از خواندان آن خسته نشود و برنامه کسل کننده جلو نرود.
در ابتدا این برنامه به صورت هفتگی از از طریق وبلاگ "رادیو میم" به آدرس radio-mim.blogspot.com پخش می شود و به طور همزمان در صفحه ی فیس بوک این برنامه هم می توانید آن را دنبال کنید.
(این بلاگ زیر مجموعه ی بلاگ «از چشمِ من...» (mimhe.blogspot.com) می باشد.)
ضمن لینک اختصاصی دانلود موسیقی های پخش شده در این برنامه را مو توانید در پایان مطالب پیدا کنید.
هم اکنون در مرحله ی پیش تولید هستیم و ظرف چند روز آینده فعالیت های این رادیو آغاز خواهد شد.
بی هیچ شک، تنها نظرات شما خوانندگان گرامی است که می تواند این برنامه را در مسیری درست قرار دهد و مورد قبول واقع شود. پس؛ ما را تنها نگذارید...